
انگارهوای شهرمراغرق می کند
باید که بار بست از این شهر بی خدا
این باردردهایم کمی فرق می کند
باید برون رفت از این درد و ناله ها
.
.
راهی نمانده...ولی تا موعدقرار!!!؟
باید جلو رویم به قانون انتــظار
محمدرضا خانی
انگارهوای شهرمراغرق می کند
باید که بار بست از این شهر بی خدا
این باردردهایم کمی فرق می کند
باید برون رفت از این درد و ناله ها
.
.
راهی نمانده...ولی تا موعدقرار!!!؟
باید جلو رویم به قانون انتــظار
محمدرضا خانی
مددی که لال هستم تومگر دهی زبانم
این راهی که میرویم...
باید خودمان کلاهمان را قاضی کنیم
آیا؟احترام خون شهیدان مهم نیست
هوای زندگی خیلی کثیف شده
تا چند وقت دیگر حجاب ممنوع میشود!!!
آیت الله امجد:
انسان تا مادامی که نفس می کشد میتواند
در دومسیر حرکت کند
اختیار دارد در زیر دو پرچم زندگی کند
وجز این دو نیست..
یکی پرچم حسین ع ودیگری پرچم یزید
وحالا ما زیر کدام پرچم هستیم ...
آیا؟ حسینی زندگی میکنیم؟؟؟
آیا علم بر دوش گرفتن...زنجیر زدن ..
وهزاران افسانه این چنینی
انسان را حسینی می کند؟؟؟
وهمیشه گفته ایم و هزاران بار دیگر هم می گوییم:
کهکربلا در کنار حق ایستادن است
وقتی همه آن را تنها می گذارند...!
هر کس منطق خونده بیشتر دقت کنه......
رمز وراز عاشقی...
صغری-جن و انس را نیافریدیم مگر برای عبادتقرآن کریم
کبری-برترین عبادت انتظار فرج استحضرت رسول
نتیجه:
جن وانس را نیافریدیم مگر برای انتظار فرج
آیت الله امجد:
بیایید برگردییم...
همه باید توبه کنیم از بالا تاپایین
این روزها می آیید ....
می آیید....
به دنیا!!!
اما خیلی زود
از آسمان چشم خاکیان پرواز می کنید..
یک روزی می آیید ....
نه ....
برمی گردید!
اما ...
نه...
ما باید برگردیم....
یارب حضرت عشق تنها نشود
آن سیصد و سیزده یار معما نشود!
ترسم به خدا! ،دراین زمان "یاری" هست
آیا که شود "رفت" ،دگر "راهی" هست؟؟؟
محمدرضا خانی
امروز اگر نشد ولی یک روز میشود
ساعت بوقت شرعی زهرادوازده
میلاد آخرین منجی مبارک باد
خواهی که ببینی رخ پیغمبر را
بنگر رخ زیبای علی اکبر را
در منطق و خلق و خوی او می بینی
با دیده ی جان محمدی دیگر را
میلاد شبیه ترین آینه ی پیغمبری مبارک باد.
وگفتم در راه مانده ام:
اینجا تا کربلا چقدر راه است
گفت آنقدر که بگوئی:
السلام علیک یا اباعبدلله
مردی از آیینه روشن تر
آمد از لبخند باران ، آمد از اشراق رود
مردی از آئینه روشنتر ، صداقت تار و پود
کیست این مجنون عاشق؟ کیست این روح غریب؟
کیست این اندوه پرپر؟ کیست این داغ کبود؟
کیست این؟ یک شمس دیگر ، وارث تیغ و غزل
کیست این؟ یک روح شرقی ، وارث عشق و سرود
یک سر ِ سبز و زبانی سرخ ، جانی شعلهور
سهم این ققنوس آتش نوش طوفان گرد بود
یک شب آمد ُسرخ مردن را تبسم کرد و رفت
ما نفهمیدیم اما ، آن تبسم را چه سود !
مثل روح گل شکفت و مثل بوی گل پرید
تا که دل بستیم بر او ، داغ او آمد فرود
مردی از خواب زمین کوچید ، یک شب ناگهان
آسمان را خواب دید و شد پرستو پر گشود
این « غزل - آتش » فقط یک جرعه از اندوه اوست
آه اگر میشد بنوشم داغ او را ، رود ، رود ...
تا زبانی سرخ دارد عشق در کام جنون
از « بهشتی » میتوان با لهجه غیرت سرود
رضا اسماعیلی-الف
برادری به تعداد نیست ، به وفاداری است
یوسف یازده برادر داشت وحسین (ع ) ، تنها عباس (ع) را . . .
میلاد سرداران کریلا مبارک باد.
که باسش یه عمره زمین می خوری...
استاد فریدون مشیری:
بیا به خاک بلا دیده ای بیندیشیم
که ناله می چکد ازبرق تازیانه در او
به خانه های خراب به کومه های خموش
...که سوخت یک جا برگ و گل و جوانه در او
...به چار سوی افق می کشد زبانه در او
به زندگی که فرود مرده جاودانه در او
گفت زندگی گفتم عبادت
گفت کجایی گفتم در راه ماند ام
گفت راهنما گفتم شهدا