آیات غزل

محمدرضا خانی

آیات غزل

او کیست؟
تفسیر ها را کنار بگذارید
حدیث دل متقن است
حقیقت روح
بهشت بی کران
و نعیم همان انا اعطینا است
او ریحان است
.
ریحانة النبی



محمدرضا خانی
شاعرم از تبار بارانم

آخرین مطالب

۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «ایات غزل» ثبت شده است

  • ۰
  • ۰

آیات غزل

 

ذکری به لب آوردی، حال همه طوفان شد

آیات غزل خواندی ،یک شهر مسلمان شد

 

در وصف رخ ماهت ای یار شبستانی

گفتم که غزل گویم ، انگارکه دیوان شد

.

چشمان پر از عشقت انقدر ابهت داشت

آن کس که نشد خیره ، دیدم که پشیمان شد

.

رفتی و ندیدی که این شهر پر از ارواح

هر لحظه نبودت را،هر لحظه چه بی جان شد

.

رفتی و ندیدی که این جا چو کویری خشک

در لحظه ی برگشتت ، مهمانی باران شد

.

وقتی که تو برگشتی این جا همه بشکفتند

یعنی که بهار آمد،یعنی که به سامان شد

 

تسبیح گرفتی و چشمان تو باریدند

آیات غزل خواندی یک شهر مسلمان شد

 

محمدرضا خانی .

  • محمد رضا خانی
  • ۰
  • ۰

ایات غزل گونه

  

تا بوده همین بوده آیات غزل بوده

شیرینی رویایم چشمان عسل بوده

.

بعد از نگهش گفتند تا چند صده بعدش

ما بین مراجع هم بی وقفه جدل بوده

.

وه بس که چه دلهایی از گرگ دو چشمانش

چون پیرهن یوسف مصداق و مثل بوده

.
یا آنکه چه مردانی اندر خم یک مویش
چرخیده به جنگل ها با خواب بدل بوده

.
درمان و دواچشمت، داروی فقط رویت
هر چیز به جز اینهم گر بوده هچل بوده

محمدرضا خانی
  • محمد رضا خانی
  • ۰
  • ۰


حالات های و هوی اهالی حلال شد
یعنــــی خیال خال خلیلان محال شد

مَحرم حرام گشته و مجرم مجیر شد
خاموش کن چراغ که مظلم منیر شد

ساحر تمام سحر خودش را به کار بست
اژدر به صحنه آمد و ده را به نار بست

آتش گرفت باطل و مبطل ذهاب کرد
قلب تمام فرعونیان را کباب کرد



این بار کدخدا به خدایی رسیده است
حاضر شوید وقت جدایی رسیده است


دنبال او روید که دریا به پیش اوست
تقدیر قدرت فرعون به کیش اوست


رفتند لیک قصه ی او فرق میکند
دریای رحمتش همه را غرق میکند



 

 

 

  • محمد رضا خانی