آیات غزل

محمدرضا خانی

آیات غزل

او کیست؟
تفسیر ها را کنار بگذارید
حدیث دل متقن است
حقیقت روح
بهشت بی کران
و نعیم همان انا اعطینا است
او ریحان است
.
ریحانة النبی



محمدرضا خانی
شاعرم از تبار بارانم

آخرین مطالب
  • ۰
  • ۰

غزل امام علی

با مناجات سحر عاشق آلوده ی تو

عبد حرّار شود ، پاک شود

.

تا به اسماء الهی نظری اندازد

همه ی جان و تنش باک شود

.

که اگر عشق خدا مشق کند

بنده ات طائر افلاک شود

.

شبروان مست ولای علی اند

کاش فرق دل صبح چاک شود

.

که علی علت عشق ازلی است

عاشقش عارف ادراک شود

.

بنویسید و به تقدیر کنید

که فلانی به نجف خاک شود

  • محمد رضا خانی
  • ۰
  • ۰

آه نامه

دیدنت گرچه کمی کوتاه بود

قلبمان با هم ولی همراه بود

.

دیدمت اما میان دستمان

چند فرسنگی گمانم راه بود

.

کاش می شد خیره گشت و سیر شد

چهره ای را که شبیه ماه بود

.

گاه باید عشق را در هجر جست

یوسفانه در دل یک چاه بود


.



هرکجا حرفی ز  عشق امد وسط
یک نصیبی داشت آن هم آه بود

محمدرضا خانی

  • محمد رضا خانی
  • ۰
  • ۰

ایات غزل گونه

  

تا بوده همین بوده آیات غزل بوده

شیرینی رویایم چشمان عسل بوده

.

بعد از نگهش گفتند تا چند صده بعدش

ما بین مراجع هم بی وقفه جدل بوده

.

وه بس که چه دلهایی از گرگ دو چشمانش

چون پیرهن یوسف مصداق و مثل بوده

.
یا آنکه چه مردانی اندر خم یک مویش
چرخیده به جنگل ها با خواب بدل بوده

.
درمان و دواچشمت، داروی فقط رویت
هر چیز به جز اینهم گر بوده هچل بوده

محمدرضا خانی
  • محمد رضا خانی
  • ۰
  • ۰


حالات های و هوی اهالی حلال شد
یعنــــی خیال خال خلیلان محال شد

مَحرم حرام گشته و مجرم مجیر شد
خاموش کن چراغ که مظلم منیر شد

ساحر تمام سحر خودش را به کار بست
اژدر به صحنه آمد و ده را به نار بست

آتش گرفت باطل و مبطل ذهاب کرد
قلب تمام فرعونیان را کباب کرد



این بار کدخدا به خدایی رسیده است
حاضر شوید وقت جدایی رسیده است


دنبال او روید که دریا به پیش اوست
تقدیر قدرت فرعون به کیش اوست


رفتند لیک قصه ی او فرق میکند
دریای رحمتش همه را غرق میکند



 

 

 

  • محمد رضا خانی
  • ۰
  • ۰

موعد قرار

 

دارد هوای شهرمراغرق می کند

باید که بار بست از این شهر بی خدا

این باردردهام کمی فرق می کند

باید برون رفت از این درد و ناله ها

.

.

راهی نمانده...ولی تا موعدقرار..

باید جلو رویم به قانون انتــظار

 

 

  • محمد رضا خانی
  • ۰
  • ۰

عمو نوروز

             

 

عمو نوروز زغالت بردار
بکن از عشق سیاه ...
نکند از احدی
تو خجالت بکشی ،
"
رو سیاهان را بین "

عمو نوروز زغالت بردار
تو بکن یکه همه جزمت را
بکن از عشق سیاه،صورت و دستت را
نکند چون مردم
بفروشی به قرونی همه
هستت را
شاید امسال ببینی همه هستی را
شاید امسال مداوا شود این مستی ها

 

  • محمد رضا خانی
  • ۰
  • ۰

عطش

 

انگار در تلاطم امواج ثانیه
قلبی گرفته،منتظر انقلاب بود

گریه  می بارید از چشمان او
گریه دُرّی از عَیاری ناب بود

تشنگی را می سرود هی در دلش
.......


  • محمد رضا خانی
  • ۰
  • ۰

نیمایی انتظار

ما در راه مانده ایم
منتظر راهنما،عاشق روی شما
کاش که او میرسید از پس این پرده ها
ما مردمان خِبره،درگیر رنگ چهره
در راه مانده تنها
با کوله بار غم ها
آیا شود که آیی؟
آیا شود که آیی؟

  • محمد رضا خانی
  • ۰
  • ۰

من که هستم شیعه ى اثنى عشر ؟

از تمام کبرها دارم حذر؟

پس دگروخاموش باید شد

دگر

دل به مولا داد یا ابن البشر


محمدرضا خانى

  • محمد رضا خانی
  • ۰
  • ۰

تک بیت

گرچه  در سر هواى تو هست 

لیک‌‌‌ مگذار سر به سرم


تک بیت 

محمدرضا خانى

  • محمد رضا خانی