حالات های و هوی اهالی حلال شد
یعنــــی خیال خال خلیلان محال شد
مَحرم حرام گشته و مجرم مجیر شد
خاموش کن چراغ که مظلم منیر شد
ساحر تمام سحر خودش را به کار بست
اژدر به صحنه آمد و ده را به نار بست
آتش گرفت باطل و مبطل ذهاب کرد
قلب تمام فرعونیان را کباب کرد
این بار کدخدا به خدایی رسیده است
حاضر شوید وقت جدایی رسیده است
دنبال او روید که دریا به پیش اوست
تقدیر قدرت فرعون به کیش اوست
رفتند لیک قصه ی او فرق میکند
دریای رحمتش همه را غرق میکند