آیات غزل

محمدرضا خانی

آیات غزل

او کیست؟
تفسیر ها را کنار بگذارید
حدیث دل متقن است
حقیقت روح
بهشت بی کران
و نعیم همان انا اعطینا است
او ریحان است
.
ریحانة النبی



محمدرضا خانی
شاعرم از تبار بارانم

آخرین مطالب

۲ مطلب در اسفند ۱۳۹۶ ثبت شده است

  • ۰
  • ۰

امام زمان

عید آمده اما غم دوری تو انگار 

این غمکده را باز کشانده است به آوار


زندان جهان و قفس زرد هیاهو 

گر باز بیایی نشود باز به تکرار


از بوی خوش سبزه و عیدی بهاران 

حظی نبرم گر نرسد بوی خوش یار 


عید آمده انصاف نباشد که نیایی 

رحمی به دل غمزده ی عاشق بیمار


این ماهی "تنگ" است که گردیده دلش "تنگ"

برگرد بیا در بر ما یوسف بازار 



محمدرضا خانی 

  • محمد رضا خانی
  • ۰
  • ۰

لاتاری

قلب قلمم گفت کز اندیشه بگویم 

از نقش هنر نقش هنرپیشه بگویم 


فکر و هدفت چیست برادر تو به من گو 

تا من به تو از پیشه ی این بیشه بگویم


پیشینه ی این خاک هنر بود و لا غیر 

اینک به چه حالی من از این ریشه بگویم 


وقتی که هنر ملعبه ی بوالهوسان است 

باید که از این باغ از این تیشه بگویم 


اما بگذر ای دل پر درد که این جا 

وقتی همه سنگ اند چه از شیشه بگویم ؟


محمدرضا خانی 



  • محمد رضا خانی