آیات غزل

محمدرضا خانی

آیات غزل

او کیست؟
تفسیر ها را کنار بگذارید
حدیث دل متقن است
حقیقت روح
بهشت بی کران
و نعیم همان انا اعطینا است
او ریحان است
.
ریحانة النبی



محمدرضا خانی
شاعرم از تبار بارانم

آخرین مطالب

۴ مطلب در تیر ۱۳۹۷ ثبت شده است

  • ۰
  • ۰

آآآ د م

با همانند غیر آدم ها 

ما چرا بی همیم آدم ها؟!

همه دنیا ز غم فسرده شده

ما ولی بی غمیم آدم ها!

  • محمد رضا خانی
  • ۰
  • ۰

پر شده از خالی

یک سبد پر شده است از خالی 

آن طرف یک حضور جنجالی 


یک نشای برنج چند وقتی 

تک وتنهاست در دل شالی 


مرغ عشقی به حالت پرواز 

گشته محصور در گل قالی 





  • محمد رضا خانی
  • ۰
  • ۰

چشم نامه

شاعری بودم جوان ،اما تو پیرم کرده ای

 در حصار فکر چشمانت اسیرم کرده ای 



اینقدر با آتش عشقت مرا سوزانده ای 

 جنگلی بشکوه بودم تو کویرم کرده ای




در خیال خُلق چشمت من به دام افتاده ام 
در پی راه گریزم  ناگزیرم کرده ای 


ای دو چشم بی مروت ، روبهان ، مکارگان
مکر و حیله تا به کی حالا که شیرم کرده 


  • محمد رضا خانی
  • ۰
  • ۰

زادروزت شبیه باران است

میطراود نگاه هستی بخش 

میسراید تبسم گلگون

میدود توی مزرعه گندم

میخورد نان 

قبله ی افتابگردان

نور خورشید 

گرمی ظهر تابستان

از لب تو کمی رطب خوردم

رطب با صفای بم ، کرمان

نشود غم 

درون خانه ی تو 

بشوم

گم درون چشمانت

بعد آن در میان  مژگانت

پاک بادا هوای مملکتت

ای تو بهتر ز هرچه در طهران



محمدرضا خانی 



#محمدرضا_خانی

  • محمد رضا خانی