رأفت ز چشم های تو جاری است همچو رود
دستت وفور عطر عبیر است و بوی عود
.
ای مأمنِ بهشتـــیِ عالــــــــم رواقِ تو
مرغِ دلم دوباره به سمتِ تو پر گشود
.
از اسقف مسیحی و از عالِمِ یهود
مهرت عجیب از همه آفاق دل ربود
.
بارانِ مرقدِ تو مرا مست می کند
از عالمم جدا ز هر آنچه نبود ، بود
.
زائر بغل گرفته دو زانوی خویش را
یعنی تمام هستی من رو تویی وجود
.
اصلا به فرض اهل نظر هم نظر کنند
وقتی رضا نظر ننماید تو را چه سود ؟
.
اینجا حریمِ قدسیِ عشّاقِ عالم است
باب الجواد باب سخا است و باب جود