بنام آنکه هدایت کننده است...
السلام علیک یا علی النقی...
همین جا برد یادم را به جایی..
بیا یابن الحسن آقا کجایی؟
روم در خانه ای غوغا کنم باز
از آنجا قصه ای می گردد آغاز
از صفین و" تزویر "پر معنیش
زقرآن محکم ولی بی معنیش
زآنجا که خنجرِآغشته به "سم"
ز آنجا که" فرقی" تشنه زغم
بگفتا دلم تنگ "زهرا" شده...
خنجری که "فرقم "بدان تا شده
مرا از "درد هجران" رهایی دهد
به دردم نمک هم صفایی دهد...
گشته از آن دوران هزارن ثانیه
شاید که باشد وقت اوج قافیه
هنوزم که هنوز است همان است
"علی "عالی ترین مرد جهان است
در آن دوران "علی" اسمش "علی" شد
در این دوران "علی" اسمش "نقی" شد
تو ای جانور که مرتد شدی
چنان مرده و خط ممتد شدی
تو ای آنکه حرام زاده ای
اگر هم درون نجف،زاده ای
اگرهم "قاری" قرآن شدی
بدان ملجم دوران شدی
اگر هم که "خنجر" به" سر "برده ای
ز" قرآن ناطق "ضرر خورده ای
کنون لعنت اولیا بر تو باد
تمام عذاب خدا بر تو باد
فریدون بار دیگر خدایی..
بگو یابن الحسن آقا کجایی...؟
(محمد رضا.خ)
"فریدون