در درونت صد هزاران لشکرِ خنّاس بود
حیله و نیرنگ هایت فی صدور الناس بود
.
من به عشق تو اسیر و تو به عشق من رها
لعنتی! وجدان تو اینقدر بی احساس بود
.
یک شبی را بوده ای در اصفهان گفتند که
کمترین دلداده ات تا صبح شاه عباس بود
.
هم دلم را برده ای ، هم جانماز ترمه را
مادرم بر جانماز ترمه اش حسّاس بود
.
انقلابی عاشقت بودم ولی انگار تو ...
دیپلماسی پی گرفتی ، ذهن تو سیّاس بود
محمدرضا خانی
محمدرضا خانی