آیات غزل

محمدرضا خانی

آیات غزل

او کیست؟
تفسیر ها را کنار بگذارید
حدیث دل متقن است
حقیقت روح
بهشت بی کران
و نعیم همان انا اعطینا است
او ریحان است
.
ریحانة النبی



محمدرضا خانی
شاعرم از تبار بارانم

آخرین مطالب

۲ مطلب در فروردين ۱۳۹۷ ثبت شده است

  • ۰
  • ۰

بهارانه

سر می زند ز عالم خورشید بی کرانه 

گل میکند شکوفه قمری کند ترانه 


فصل بهار جان ها عطر خوش رسیدن

آزاد از دل بذر قد می کشد جوانه 


هرچند عالم ما از دیو و دد ملول است 

اما رسیده وقت تغییر این زمانه 



صد تیر از کمانش،از مهر بی امانش

از گرمی طلوعش خواهند شد روانه




در یک طلوع زیبا یک صبح روح افزا 

الکن شود زبان از تعبیر شاعرانه 



سروده شده در هفتم فروردین نود و هفت

  • محمد رضا خانی
  • ۰
  • ۰

برتر از عبادت

داش مشتی بود
 علم کش بود
 سواد اما نداشت
 برای امتحان از او پرسید
خدایی هست?!
گفت لابد هست ...
گفتم چرا ?! از کجا میگویی ?!
گفت:
نگاه کن آخر اگر قرار بود همه یقین به بودنش داشته باشند
آنوقت کسی خلافش را نمی کرد و
دنیا گلستان میشد
و اگر هم قرار بود همه یقین به عدم وجودش را داشته باشند
 دیگر کسی کار خوب نمی کرد و
دنیا جهنم میشد
نمی دانم !!!
این ها را که گفت پنداری مرده ای بودم در قبر که دو دست را مورب بر شانه هایش گذاشته اند و  دارند تلقینش میدهند
انگاری خود جناب جبرئیل وحی آورده بود
آن نمیدانم آخرش شبیه پایان ناتمام بسیاری از آیات قرآن بود که انسان را به تفکر فرو میبرد ...



و حالا اساسا در این حالات یعنی فرض یقین بر وجود یا عدم وجود
عیار ها چگونه سنجیده بشود ... ?!

و اصلا اگر همین یقین تمام موضوع باشد چه ?!

یعنی هر کس به اندازه همان یقین رتبه بیابد...
انبیاء و ائمه و اولیاء الله در اوج این مراتبند ...
 بخاطر شدت یقینشان ...

و این همه انسان صالح که به پیغام آوری مامور شدند...
 چه انگیزه ای برای دروغ گفتن داشتند?
و این همه معجزه ،
این همه نشانه ،
 این همه اتفاق های نه چندان اتفاقی همه و همه ....

بقول همان داش مشتی
نمیدانم !!!


چه دانم های بسیار است لیکن من نمیدانم






بیت نوشت :

خداکسی است که باید به دیدنش بروی

خدا کسی که از آن سخت میهراسی نیست

#فاضل_نظری

  • محمد رضا خانی