آیات غزل

محمدرضا خانی

آیات غزل

او کیست؟
تفسیر ها را کنار بگذارید
حدیث دل متقن است
حقیقت روح
بهشت بی کران
و نعیم همان انا اعطینا است
او ریحان است
.
ریحانة النبی



محمدرضا خانی
شاعرم از تبار بارانم

آخرین مطالب
  • ۰
  • ۰

خورشید هفتم

موسی شدی که معجزه ای دست وپا کنی
راهی برای رد شدن قوم، وا کنی

زنجیر های زیر گلویت مزاحم اند

فرصت نمی دهند خودت را دعا کنی

در یک بدن بجای همه درد می کشی

می خواستی تمام خودت را فدا کنی

وقت اذان مغرب این تازیانه هاست

وقتش رسیده است که افطار وا کنی

مثل علی عروج نمازت امان نداد

فکری به حال فاصله ی ساق پا کنی

عیسی مسیح من به صلیبت کشیده‌اند

اینگونه بهتر است خدا را صدا کنی

حالا میان قحطی تابوت های شهر

باید به تخته های دری اکتفا کنی

علی اکبر لطیفیان

  • ۹۱/۰۳/۲۶
  • محمد رضا خانی

نظرات (۲)

سلام وقت بخیر وبلاگتون خیلی زیباست امیدوارم موفق باشید
  • دالون بهشت
  • سلام.روزتون بخیر .
    وبلاگتون رو دیدم .مطالبش پر محتوی و اشعارش دلنشینه.
    خیلی خیلی موفق باشید.

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی