در راه عشق...
نائب الزیارة رفقا هستم یا علی
اینجا قدم به قدم بوی تو را دارد تقدس از همه جا می بارد دیگر آرامش پرواز می کند وقتی تلالویی طلایی برق چشمانمان را میگیرد
دل ِ مردابی دریایی خروشان می شود آن هنگام که آهسته و نرم قدم بر می دارم تا آخرین خیابان فاصله را طی کنم
گنبدی که چشم به آسمان دوخته و فرشتگانی را به نظاره نشسته که برای گرفتن پرچمی سبز باهم منازعه می کنند
مناره ها را دوست دارم چرا که به احترامت تا قیامت در قیامند
هرچند حال و روز زمین و زمان بد است...
یک تکه از بهشت در آغوش مشهد است...
حتی اگر به آخر خط هم رسیده ای !
اینجا برای عشق شروعی مجدد است...
- ۹۱/۰۶/۱۶
بنر به وب سایت ما مراجعه کنید