ای نقشِ جهان ریخته در چشمِ سیاهَت
ای من به فدایت، به فدایِ رخِ ماهَت
.
داعش شده از برقِ نگاهِ تو فراری
دنیا شده مقهورِ سلیمانِ سپاهت
.
آن ها که زلیخا همگی سخرهِ شان بود
انگشت بریدند به یک نیمْ نگاهت
.
یک آه کشیدی، ز غمِ غربت و دوری
آتش به همه عالم و آدم زده آهت
.
صد قافله دل از پی هم در به در تو
خواه تو همه در پی تو رهرو راهت
محمدرضا خانی